نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

اولین قهقهه

نیوشای عزیز مامان.... دیشب که ٥شنبه بود و ٢٠ بهمن سال ٩٠ . بابایی میخواست برای جمعه تهران باشه و برای اینکه ماهم تنها نباشیم ما رو برد خونه مامان جون.... شب خوبی رو اونجا گذروندیم و صبح خیلی زود از بس که نور اومد توی سالن خونه مامان جون  تو بیدار شدی و مامان جون هم که همیشه صبحهای زود بیدارن اومدن و کلی باهات حرف زدن و خندوندنت بعدش ١ ساعتی شد تا دوباره خوابت برد و من و مامان جون هم دوباره خوابیدیم.... بعدش که بیدار شدی باز هم کلی خوشحال بودی و همش اینور اونورو نگاه میکردی  انگاری فهمیده بودی که اینجا خونه خودمون نیست.... بعد ناهار هم مامان جون خواستن بخوابن و برا اینکه تو غر نزنی من بغلت کردم و داشتم باهات حرف میزدم اما ا...
28 بهمن 1390

مادرانه

نیوشای گلم امروز جمعه است و تو الان خوابیدی...بابایی هم رفته به شرکت یه سری بزنه....منم وقت کردم بیام برات بنویسم... عزیز دل مامان این روزا خیلی دلم گرفته یه جورایی همه چیز بهم ریخته... زندایی مریضه و جراحی کرده و خونه مادرشه دایی هم این روزا حال و حوصله نداره ... خاله الهه رفته برا امتحاناتش ساری و مامان جون تنهاست اما اسماعیل چون امتحانات پایان ترمشه میره پیش مامان جون.... ٤شنبه رفتیم خونه مامان جون که تنها نباشه... اما بنده خدا همش دلنگران همه است از یه طرف دایی سعید از یه طرف خانمش از یه طرف دغدغه اینو داره که امتحانات اسماعیل خوب بشه ... دلواپس الهه هست و جاده و خوابگاه و............. خلاصه که پای درد دلش نشستم و گریه ام گرفته بود.....
23 بهمن 1390

دلواپسی

نیوشای گلم چند روزی بود که همش گریه میکردی و بی تاب بودی اصلا تحت هیچ شرایطی نمیتونستم یه ثانیه بزارمت زمین.... همش یا بغلم بودی یا توی کالسکه بودی و دور می بردمت تا با این روش حداقل بتونم به کارای خونه هم برسم...آخه گل دخترم به طرز فجیعی جیییییییییییغ میزدی و اونقدر گریه میکردی و اونهمه اشک میریختی که دلم برات کباب میشد . نمیتونستم اشکاتو ببینم.... وقتی هم که بغلت میکردم به شدت پاهاتو توی دلت جمع میکردی... دست مینداختی تو موهامو میکشیدیشون و محکم فشارم میدادی.... بمیرم الهی چه دردی میکشیدی. ٢-٣ روزی به همین منوال گذشت تا اینکه دیشب بابایی اصرار داشت که ببریمت دکتر.... ١٠ شب بود که راهی کلینیک شدیم و دکتر حسابی معاینه ات کرد و وقتی از من...
18 بهمن 1390

عکس

عزیزم خیلی دوستت دارم و مدلهای مختلف ازت عکس میگیرم.... اینا چند نمونه اش: خیلی دوست دارم که لپت چال داره مخصوصا وقتی میخندی خیلی خیلی معلوم میشه و من خوشم میاد   آی خوشم میاد که کنجکاوانه به یه چیزی خیره میشی....خوردنی تر میشی     اینجا هم داری با هاپوت کیف میکنی ها....     نمیدونم از چی ترسیدی که گریت گرفته بود و شدیدا لب ور میچیدی.... منم دیگه عکس نگرفتم و بغلت کردم خیلی طول کشید تا آروم شدی.... ...
8 بهمن 1390

تقلا

عزیز دلم نیوشا چند مدت پیش یه روز صبح خیلی زود تقلا کردی و دمر شدی.... اما دیگه بعد از اون هیچ تلاشی نکردی و تکرار نشد.... این روزا خیلی خیلی هیجان داری برای دمر شدن تقلا هم میکنی اما نمیدونم چرا دیگه نمیتونی.... و وقتی نمیتونی جیییییییغ میزنی و گریت در میاد.... میام بغلت میکنم و میبوسمت و باهات حرف میزنم یهو برام غششششش میکنی و میخندی و دست و پاهاتو تکون میدی.... خیلی خیلی دوستت دارم   ...
8 بهمن 1390

مهمونی

عزیز دلم شب جمعه خونه عمو رضا( دوست بابایی) مهمون بودیم یکی دیگه از دوستاشونم یه نی نی داشت که یک ماه ازت بزرگتر بود اما نمیدونم چرا همه تو رو دوست داشتن و میومدن سمت تو.... اخه گلم تو همش میخندید و آیریک (اسم نی نی اونا) همش جیغ میزد و گریه میکرد.... بابای آیریک پزشک بود و همش میگفت کاش ما هم دختر داشتیم که اینقدر دل میبره... تو هم بغل همه بودی و گهگاهی هم وسط جمعیت دنبال من میگشتی پیدام که میکردی غشششش میکردی از خنده .... قربونت برم الهییییییییییی که اینقدر تو دل همه خودتو جا کردی از الان....  
8 بهمن 1390

3ماهگی

نیوشای عزیزم امروز ٣ ماهت تموم شد و وارد چهارمین ماه زندگیت میشی..... خیلی خوشحالم این ماهی که گذشت تو تونستی گردن بگیری ... حالا دیگه منو میشناسی وقتی میام بالا سر تختت و تو منو می بینی برام میخندی.... با اون دهن بی دندونت.... اون خنده رو خیلی دوست دارم عزیزم... انگاری همه غصه هام یادم میره....خدا رو شکر میکنم که دختر گلی مثل تو دارم. تازگیها یاد گرفتی زل بزنی به تلویزیون و خیلی دوست داری کسی برات برقصه.... فدای ذوق کردنت برم دردونه ی من... از چند روز پیش هم هی هر دفعه ای جیغ میزنی که من خیلی جیغ هاتو دوست دارم.... چند وقتی هست که این سرماخوردگی لعنتی دست از سرت بر نمیداره و دکتر بهت شربت سرماخوردگی داده اونقدر مزه اش رو دوست داری ...
4 بهمن 1390
1